سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دانشمند است که به آنچه می داند عمل کند . سپس به فراگیری آنچه نمی داند روی آورد . [امام علی علیه السلام]
وفا ابو نصر
من نابینا هستم چون پول ندارم ( اجتماعی _ مستند )
  • نویسنده : وفا ابو نصر:: 85/10/18:: 12:29 عصر
  • موهایش سپید گشته است؛ از دست روزگار و رنج و سختی. او نا بیناست ولی روشن دل.

    تقریبا سه سال در یک مدرسه بودیم و از قضا یک سالی را نیز در یک کلاس نشستیم.

    با تمامی بچه های مدرسه فرق می کرد. وقتی معلم می آمد، همه کتابهایشان را روی میز گذاشته و مداد و خودکاری و ...

    اما کتاب او معمولی نبود. خط بریلی بود و وسیله ای مخصوص نوشتن. کتابهایش حجیم بود و قطور.

    خودش هم که مظلوم بود و غمگین. اگر می خندید، در انتهای چهره اش، غم نمایان بود.

    تا اینکه سال ها گذشت. شاید باور نکنید؛ ولی در میان آن همه بچه ئ سالم و  الحمدالله سر حال، او هر سه سال را به عنوان شاگرد برتر مدرسه انتخاب می شد. 

    ولی هیچگاه نمی توانست نمرات بیست و نوزده کارنامه اش را تماشا کند.

    او فقط صدای معلما نش را می شنید و بس...

    دل خوشی او آه و ناله بود. اما با این حال، خدا در قلب نازنینش جای داشت.

    وقتی بچه ها در حیاط مدرسه با خیس کردن یک دیگر لذت می بردند،  این رفیق روشن دل من در نماز خانه ئ مدرسه، در حال راز و نیاز بود.

    اما چیزی که من از آن می سوزم و طاقت دیدنش را ندارم، نابینایی او نیست. دلیلش چیز دیگریست.

    باید با نهایت آه و ناله ای که از درون سینه ام بر می آید بگویم که رفیق من (( مقداد )) ، به خاطر نداشتن چند اسکناس کاغذی، از نعمت دیدن محروم است.....

    چشمان او راه شفا دارد ولی، پولی ندارد که شفایش دهند. هر چند که فقط چشم انتظار رحمت الهی است.

    هزینه ای بالغ بر چهل میلیون تومان احتیاج است تا دو چشمش را به او باز گردانند. ولی دیگر زمان در حال سپریست....

    اگر به موقع او را عمل نکنند، زندگی اش فقط و فقط پرده ای سیاه خواهد بود!!!

    یک عمر...

    و ((مقداد)) رفیق روشن دل من، هیچگاه مادر زادی نابینا نبوده است و سرنوشت چشمانش را از او گرفته است.

    مطمئنم که او را جزو ء نفرات برتر کنکور سراسری خواهم دید.

    همیشه وقتی به یاد آن حرفش می افتم،  می گریم. در یک روز دلچسب بهاری با خنده رو به من کرد و گفت:

    دنیای من رادیویی بیش نیست!!! فقط می شنوم.تو جای من هم از بازیهای جام جهانی لذت ببر...

    آری...او هم دل داشت و  هم احساس.

    هیچگاه نمی توانست شکوفه های زیبای درختان را ببیند. ولی دلش همواره شکوفه باران بود...

    ااااااااای........کسی به خاطر چهل میلیون چشمانش را از دست می دهد و دیگری با چندین برابر این مبلغ، به سیاحت می رود. و متاسفانه خدایی جز پول هم ندارد. و فقط شعار هم می دهد و شعار و شعار...

    و در انتها، از شما خواننده ئ عزیز و محترم، عاجزانه تقاضا می کنم که برای شفای همه ئ مریضان، اعم از کافر و مسلمان، دعا کنید.

    و مخصوص برای (( مقداد.خ ))، رفیق دوست داشتنی من!

    آمین...

     

    ----------------------------------------------------

    تمامی این نوشته ها از افکار این بنده حقیر بوده است و هیچ گونه رو نوشتی نشده است.لذا کپی برداری از آن بدون کسب اجازه از مدیریت ((چشمان خیس)) دارای پیگرد و برخورد قانونی خواهد بود.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 23948
    بازدید امروز : 9
    بازدید دیروز : 7
    ............. بایگانی.............
    بهار 1386
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    وفا ابو نصر
    وفا ابو نصر
    من وفا ابونصر از لبنان(مقیم ایران) 20 ساله حدود 4 سال است که در ایران زندگی میکنم مادرم ایرانی و پدرم اهل لبنان(روستای قانا) ما یک خانواده 5 نفره هستیم پدرم،مادرم،من و فاطمه(خواهرم) و حسین(برادرم) پدرم استاد دانشگاه ، مادرم معلم،خواهرم دانشجو و برادرم حسین شهید شده در همین جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و لبنان او یکی از مبارزان جنبش حزب الله بود، من هم که آخرین فرزند خانواده هستم دانشجوی رشته پزشکی هستم.

    .......... لوگوی خودم ........
    وفا ابو نصر
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........